تبیان، دستیار زندگی
گفت وگو با مهدی قزلی نویسنده مجموعه کتاب های «قصه کربلا»
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

دنبال روضه خواندن نبودم

گفت وگو با مهدی قزلی نویسنده مجموعه کتاب های «قصه کربلا».

بخش ادبیات تبیان
دنبال روضه خواندن نبودم

مهدی قزلی را به عنوان مسوول، داستان نویس و روزنامه نگار می شناسند؛ اما آنهایی که با آثار او آشنا هستند معتقدند که نویسنده زبردستی است. از وی در حوزه عاشورا دو مجموعه «قصه کربلا» و «پنجره های تشنه» منتشر شده است. «پنجره های تشنه» سفرنامه ای است درباره انتقال ضریح تازه امام حسین علیه السلام از قم به کربلا؛ اما «قصه کربلا» مجموعه 10 جلدی است از روایت های داستانی کوتاه واقعه عاشورا و حوادث منجر به آن که نویسنده با انتخاب برخی از تاثیرگذارترین بخش های داستانی از واقعه عاشورا آنها را در قالب داستان های کوتاه توام با تصویرگری های زیبا تألیف کرده است.

روایت داستانی قزلی در این مجموعه روایتی متصل و در عین حال مستقل است. به عبارت ساده تر داستان های روایت شده توسط وی در این مجموعه کتاب داستان های مستقل اند که از منظر غایت روایت و خط سیر داستانی همگی با یکدیگر در ارتباط هستند و همین مساله است که این مجموعه را در میان آثار مشابه به اثری در خور اعتنا و بدیع تبدیل کرده است. با وی به بهانه ایام سوگواری امام حسین علیه السلام و یارانش درباره ادبیات عاشورایی و «قصه کربلا» گفت و گو کرده ایم.

به عنوان یک نویسنده که در حوزه عاشورا کار کرده اید چه تعریفی از این ادبیات می توانید ارائه کنید؟
ادبیات عاشورایی را می توان هر تلاش زیباشناسانه ای در حوزه ادبیات با موضوع عاشورا تعریف کرد و این تقسیم بندی شامل نوشته های منثور و منظوم می شود.
البته برخی از مطالب منثور یا غیرشعر در گذشته متن ادبی محسوب نمی شدند اما الان به آن متن ادبی می گویند مانند نفس المهموم یا تاریخ بیهقی.
نکته مهم در این میان این است که قطعاً هر اثری که اسامی امام حسین (ع) و یارانش را در خود دارد اثر فاخر عاشورایی نیست. کار ادبیات در بخش خلاقه خودش باید حرفی برای گفتن داشته باشد هرچند اندک و موضوع محرم و عاشورا جزو موضوعاتی است که مردم ما از کودکی با آن آشنایی دارند تا زمان مرگشان. پس برای چنین مردمی کار ادبی عاشورایی کردن بسیار دشوار است. به خاطر همین است که شعرهای متعددی برای عاشورا سروده شده اما شعرهای اندکی ماندگار شده اند و در این حوزه وجود خلاقه بسیار مهم است. مثلاً کتاب «آه» یاسین حجازی با تدوین کاملاً جدید یک اثر نوشته شده را بازآفرینی می کند و این خلاقیت در این کتاب به چشم می خورد.

شما در «قصه کربلا» همه چیز را ساده و بدون حاشیه مطرح کرده اید. استراتژی خاصی در نوشتن این کتاب داشتید؟
کار یک ادیب در وادی عاشورا بسیار دشوار است زیرا گاه تغییر نگاه در حوزه عاشورا یک موضوع جدی  است. شاید در حوزه خلاقیت ادبیات عاشورایی نیاز به شجاعت و مطالعه بیشتری است. در زمان معاصر تلاش زیادی برای پیرایش نوشته های قدیمی دیده می شود. یکی از مشکلات ما در کتاب های داستانی و روایی عاشورا، همین است که یک روایت ساده از این حادثه بزرگ نداریم. اینکه یک نفر پیدا نشده کتابی بنویسد که خالی از زوائد معمول باشد و خواننده کم حوصله را اقناع کند. به نظر من، این یکی از نقاط ضعف کتاب های حوزه عاشوراست و به گمانم کمتر کسی هست که جرأت بکند و سراغ مقاتل، احادیث و گفته ها برود و یک روایت ساده و بی پیرایه از آنها استخراج کند. به همین دلیل است که کتاب «آه» ویراسته یاسین حجازی که حاصل بازخوانی و ویرایش مقتل «نفس المهموم» است، حسابی جا باز می کند و پرمخاطب می شود.
 حجازی در این کتاب، مقتل را ساده سازی و مرتب کرد. کاری کرد که مخاطب به راحتی بتواند با آن ارتباط برقرار کند. به همین دلیل بود که «آه» گرفت. به نظر من، ما روضه و روضه خوانی به اندازه کافی داریم و هیأت های مذهبی به خوبی این کار را انجام می دهند. منتها این که در مجلد 10 جلدی «قصه کربلا»، من هیچ رقم سراغ این کار نرفته ام. جلد دهم -که نامش «فصل عاشقی» است - مقداری به روضه  نزدیک شده است. برای همین در سایر فصل ها و جلدها تا حد امکان از احساس برانگیزی جدا شده ام و تا توانسته ام یک روایت ساده از ماجراها و وقایع عاشورا و قبل و بعد آن ارائه کرده ام.

 چه جایگاهی برای «قصه کربلا» در طبقه بندی ادبیات عاشورایی قائل هستید؟
به نظر خودم، این کتاب همان است که قبلاً در میان آثار داستانی حوزه عاشورا دیده نمی شد و شاید جایش خالی بود.
مخاطب شاید حوصله نداشته باشد از میان شاعرانگی و پیراستگی های ادبی، اصل حادثه را از دل یک کتاب بیرون بکشد. می خواهد بداند روز هفتم چه شد یا «مسلم»، سفیر سیدالشهدا (ع) که بود. تاریخ را که ورق می زنیم، تازه پی به وجود مبارک حضرت مسلم می بریم. امیرمومنان (ع) این شخصیت بزرگ و جنگ آور را بال چپ سپاه خودش قرار می داده یا در فتح روم، او از خود شهامتی نشان داده که در تاریخ به خوبی ثبت شده است. او داماد علی (ع) هم هست و فقط پسرعموی امام حسین(ع) نیست. وقتی او به شهادت می رسد، فرزندان مسلم نزد دایی شان می آیند و در رکاب او قرار می گیرند. «قصه کربلا» زود می رود سر اصل مطلب و حاشیه نمی رود.
من در این کتاب دنبال روضه  خواندن نبودم و به کسانی فکر می کردم که نمی خواهند در تاریخ پژوهش کنند، اما می خواهند اصل ماجرا را بدانند و اثری کوتاه دم دستشان نیست. بنابراین، کتاب من برای آنانی نیست که شخصیت پژوهشگرانه دارند و موضوع را محققانه دنبال می کنند.

با این حساب، آیا شما در «قصه کربلا» تلاش کردید زوایای پنهان و ناشناخته حادثه عاشورا را پیدا و معرفی کنید؟
کربلا و عاشورا، نقاط بسیار فراوانی دارند که از دیده ها پنهان مانده است.
 مثلاً کوفه زمان امام حسین (ع) خیلی سوال برانگیز است. چرا بخشی از مردمی که قبلاً با علی (ع) بوده اند، حالا به این سو غلتیده اند؟ هرچند مجموعه تلویزیونی «مختار» به فهم این ماجرا و نحوه پدید آمدن واقعه عاشورا کمک کرد، اما ما به یک روایت سرراست و کوتاه نیاز داشتیم تا بدانیم در کوفه چه خبر بوده است. همین که بگوییم چه کسانی در این شهر بوده اند، تا اندازه ای کفایت می کند.
این کتاب برای آنانی است که موضوع ادبیات برایشان جدی است و آمده اند حالی ببرند و کیفی بکنند. البته سعی کردم شیوه ام برای روایت کار، پژوهشگرانه بر مبنای ساده نویسی باشد. امتحان کردم و دیدم جواب داد.
در دنیایی که همه چیز را باهم قاتی می کنند و زلم زیمبو به آن می بندند تا اصل ماجرا گم بشود، دوست داشتم کاری انجام دهم که مخاطب با آن ارتباط برقرار کند.


منبع: صبح نو