تبیان، دستیار زندگی
آرتور میلر برای روایت « مرثیه ای برای یک خانم»، سفری از حال به گذشته را آغاز می کند.
عکس نویسنده
عکس نویسنده
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

سفری از حال به گذشته با آرتور میلر

نقد و نظری بر نمایشنامه «مرثیه ای برای یک خانم» اثر آرتور میلر

آرتور میلر برای روایت « مرثیه ای برای یک خانم»، سفری از حال به گذشته را آغاز می کند.

بخش ادبیات تبیان
مرثیه ای برای یک خانم

"آرتور میلر" نمایشنامه‌نویسی از نسل غول‌های بزرگ تئاتر معاصر جهان و در ردیف کسانی چون تنسی ویلیامز، برشت، بکت، یونسکو، آرابال و چخوف در تحول تئاتر مدرن نقش مهمی داشته و"مرگ دستفروش" او از نخستین تراژدی‌های مدرن جهان است ‌که سه جایزه اصلی نمایشنامه‌نویسی یعنی"پولیتزر"، "تونی" و جایزه "حلقه منتقدان نمایشنامه‌نویسی" نیویورک را از آن خود کرد. میلر یک بار برنده مدال طلای"آکادمی هنر و ادبیات آمریکا" و دو بار برنده ‌جایزه"منتقدان نیویورک" شد، از دانشگاه‌های آکسفورد و هاروارد دکترای افتخاری گرفت و در سال ۱۹۶۵ به ریاست انجمن جهانی پن‌(انجمن جهانی حمایت از حقوق شعرا، مقاله‌نویسان و رمان‌نویسان جهان) انتخاب شد.

تاکنون ، بسیاری از نمایشنامه های میلر به فارسی ترجمه شده اند. از آن میان ، می توان به «همه پسران من»، «مرثیه ای برای یک خانم»، «چشم اندازی از پل»، «سقف کلیسای جامع»، «بوته»، «حادثه در ویشی»، «قیمت»، «خطر: خاطره» و... اشاره کرد.

این نمایشنامه نویس ، همواره در نوشته های خود و در نقش واقعی زندگی اجتماعی اش ، عقیده راسخ سیاسی و اخلاقی خود را بیان می کرد. او یکبار گفته بود فکر می کرده است تئاتر می تواند دنیا را تغییر دهد.

*****

به مناسبت سالروز درگذشت این نویسنده بزرگ ادبیات نمایشی، آسیه بحرانی در یادداشتی کوتاه نقد و نظری دارد بر نمایشنامه «مرثیه ای برای یک خانم» که در ادامه می خوانید:

مرثیه ای برای یک خانم، نمایشنامه ای کوتاه از آرتور میلر نمایشنامه نویس آمریکایی است.این نمایشنامه با دو شخصیت شروع می شود، مرد و زن ِ مغازه دار.

در زمانی بعد از سال نو میلادی و در فصلی غیر معمول برای خرید، مرد میانسالی آمده تا برای یکی از دوستانش که سی سال بیش ندارد، هدیه ای خریداری کند.او نمی داند چه چیز باید بخرد، و بیش از همه به این دلیل که نمی داند چرا قصد خرید هدیه را دارد.او برای خرید هدیه به مکالمه با زن ِ مغازه دار که هم سن و سال دوستش است، می پردازد و طی این گفتگو نه فقط دلایل مرد برای خرید هدیه را درمی یابیم که به شناخت بیشتری از یک شخصیت دیگر، شخصیت غائب، که موضوع مورد بحث مرد و زنِ مغازه دار است، می رسیم.

تردید های مرد برای خرید، ریشه در نوع رابطه ی پیچیده اش با آن دوست برمی گردد.رابطه ای که طی مکالمه با زنِ مغازه دار واکاوی می شود.مرد که می پندارد دوست بیمار است و بزودی خواهد مُرد، با این پیش فرض عنوان می کند که هدیه ای برای یک زنِ در حال مرگ می خواهد.این تقاضا، شروع زنجیره ی کشف و شهودهای زن مغازه دار و مرد درباره ی یک شخص دیگر است.زنِ مغازه دار سعی دارد بی نشان دادن کنجکاوی اش، در خرید هدیه به مرد کمک کند و مرد به واسطه ی سؤال های زن ِ مغازه دار به نکات تازه ای پیرامون دوستش می رسد.در این جا، هدیه ها و اشیاء بیش از هر چیز بهانه اند، تا به شخصیت برسند.شیء بی جان که به جانداری یک موجود در ذهن مرد کمک می کند.دوستی که برای مرد در حال شیء شدگی است و عجیب اینکه با وجود اشیاء از دایره ی شیء شدگی خارج شده، جان گرفته و شخصیتی قابل باور برای مخاطب می شود.

آرتور میلر، همواره در نوشته های خود و در نقش واقعی زندگی اجتماعی اش ، عقیده راسخ سیاسی و اخلاقی خود را بیان می کرد. او یکبار گفته بود فکر می کرده است تئاتر می تواند دنیا را تغییر دهد.

نکته ی مهم اینکه میلر برای روایت این اثر دراماتیک و ترسیم شخصیتی که در گذشته ی نه چندان دور مرد حضور دارد، سفری از حال به گذشته را آغاز می کند.از یک مکان به مکانی دیگر.از شخصیتی به شخصیت دیگر. و برای این سفر، از شاخص های زبانی به درستی بهره می برد.جهان نمایشی میلر، با استفاده از تبادل های اشاره ای بعد سوم می گیرد.و با استفاده از همین تبادل های اشاره ای است که جزئیات ساده و مهم، به جزئیات دیگری اضافه می شود.

نمایشنامه در یک مکان ثابت، مغازه ای که وسایل و اجناس متنوعی دارد، می گذرد.و زمان آن، عصرگاهی است که مردی به تماشای وسایل متعدد درون ویترین مشغول است.در این جا از طریق اشاره به یک مکان-خانه ی دوست- و یک زمان-گذشته ی مرد و دوست-مکان و زمان دیگری را وارد جهان داستانی می کند.گذشته ای که وارد زمان حال می شود.پیشبرد و پیشرفت گذشته و شرح آن از طریق زمان حال، و به واسطه ی شاخص های زبانی.میلر ماجراها و فضاهای نادیدنی را وارد جهان داستانی اش می کند.به طوری که با شرح گذشته، یک الان و اینجا و به اصطلاح زمان حالی شکل می گیرد.

با توجه به آنچه گفته شد، حالا دیگر مکالمه های بین مرد و زنِ مغازه دار، دیالوگ های صرف نیست.بلکه گفتارها جان گرفته، به مثابه ی کنش عمل می کنند.در این حالت ما نه با گفتار روبروییم نه با کنش، که آنچه پیش روی ماست کنش-گفتار است.نمی توان به هیچ وجه مرزی برای کنش-گفتار قائل شد.چرا که گفتارهای بین مرد و زنِ مغازه دار صرفا گفتار نیست.بلکه گفتارهایی است که با خودش عملی را می آورد و این کنش هاست که نمایشنامه را در زمان حال به جلو می راند.

نکته ی دیگر این که در جان گیری و خروج از شیء شدگی دوست برای مرد، نمی توان شخصیت زن ِ مغازه دار را نادیده گرفت و با اینکه خیلی کم پرداخت می شود و رنگ آمیزی مختصری دارد لکن همان دیالوگ های کوتاه مرد نشان از این همانی زن ِ مغازه دار و دوستش دارد.به طوری که پس از صحبت درباره ی دوستش، حالا هر دو –دوست و زن مغازه دار-را یکی تصور می کند.تصوری که به گفتگوی دوستانه ی آنها به دور از مناسبات فروشنده و خریدار منجر می شود.این مسئله ناشی از توجه فوق العاده ی آرتور میلر به نکات است.

جزئیاتی به ظاهر بی اهمیت که یک قصه را در ذهن می سازد.مردی که علت طرد شدن از سمت دوستش را نمی داند، به حدس و گمان روی آورده، چاره ای جز اندیشیدن به مرگ ندارد.از دست دادن دوست را برابر با مرگ او می داند.و حالا در جستجوی هدیه ای برای زن ِ در حال مرگ  "زن"، "خود" و حتی" اشیاء"، از مرگ نجات یافته و جان می گیرند.تا مرثیه ای برای یک خانم، به ستایش بی نظیر یک دوست بدل شود.مرثیه ای برای احیای آنچه رو به زوال رفته است.