تبیان، دستیار زندگی

اهمیت انکارناپذیر ادبیات پارسی و تأثیر ژرف آن بر ادبیات آمریکای لاتین

در این گفت‌وگو پای حرف‌های زهرا رهبانی، مترجم ادبیات اسپانیایی زبان نشسته‌ایم.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
زهرا رُهبانی


زهرا رُهبانی، فارغ‌التحصیل مترجمی زبان اسپانیایی دانشگاه آزاد در ایران، مدرنیسم مکزیک در دانشگاه مکزیک و آفرینش ادبی مدرسه‌ی کانون نویسندگان مکزیک و دکترای ادبیات اسپانیایی و آمریکای لاتین از دانشگاه والنسیای اسپانیا است. از او تا به حال آثار بسیاری به فارسی برگردانده شده است. اشعاری از فدریکو گارسیا لورکا، پابلو نرودا یا آثاری از ماریو بارگاس یوسا، ایزابل آلنده، ادواردو مندوسا، ماریو بندتی و دیگران. این گفت‌وگو به واسطه‌ی کتاب تازه منتشر شده‌ی او در نشر گل آذین، مجموعه داستان‌های کوتاه " مرگ در سامرا" اثر گابریل گارسیا مارکز انجام شده است، با این حال موضوعات دیگری نیز سوژه‌ی گفت‌وگوی ما قرار گرفته است.

خانم رهبانی، ابتدا به تحصیلات خود اشاره‌کنید. شما مترجم اسپانیایی هستید و آثار ادبیات اسپانیا و آمریکای لاتین را به فارسی ترجمه می‌کنید، چه مدت است که به‌عنوان مترجم کار می‌کنید و معیار شما برای گزینش آثار برای ترجمه چیست؟

من فارغ‌التحصیل مترجمی زبان اسپانیایی دانشگاه آزاد در ایران، مدرنیسم مکزیک در دانشگاه مکزیک و آفرینش ادبی مدرسه‌ی کانون نویسندگان مکزیک و دکترای ادبیات اسپانیایی و آمریکای لاتین از دانشگاه والنسیای اسپانیا هستم. حدود بیست سال است که از اسپانیایی ترجمه می‌کنم. معیار من برای گزینش اثر برای ترجمه همانا نوع تفکر و برداشت نویسنده از مسائل سیاسی و اجتماعی است.

چرا زبان اسپانیایی را برای ترجمه انتخاب کرده‌اید؟ آیا صرف علاقه به ادبیات آمریکای لاتین دلیل ترجمه‌ی آثار است؟

باید بگویم قرابت زبان پارسی و اسپانیایی و تشابه وزن و آهنگ این دو زبان هندواروپایی (زبان‌های خواهر) همواره نقش ویژه‌ای در مطالعه‌ی ادبیات و کشف رموز  آن داشته است، از جمله یافتن اصطلاحاتی مشترک در دو زبان، همانند« بزن به تخته!» البته به‌جز علاقه شاید یافتن وجه تشابه فرهنگی، سیاسی و اجتماعی  نیز در این امر دخیل بوده باشد.

ترجمه از اسپانیایی سبب آشنایی بیشتر خواننده‌ی فارسی‌زبان با آثار نویسندگان اسپانیا و آمریکای لاتین مطرح در سطح جهان شده، درست است؟

بدون شک. به اعتقاد من وظیفه‌ی مترجمی اقتضا می‌کند به نحو دقیق شکل و محتوا  به خواننده منتقل شود. البته مترجم خبرنگار نیست ولی می‌تواند با تمرکز بر بار معنایی واژگان در هر زبان مسائل را موشکافانه بررسی کند چراکه وقت بیشتری برای کنکاش و ارائه‌ی افکار نویسنده دارد، بویژه در تلفظ واژگان از زبان مبدأ به زبان مقصد.

در گزینش آثار نویسندگان اسپانیایی یا آمریکای لاتینی، اعم از معاصر یا امروزی، معیار خاصی دارید؟

برای من به‌عنوان مترجم نوع تفکر و نحوه‌ی بازتابش در نظم و نثر و انتخاب شیوه‌ی اصلی بیان روایی حائز  اهمیت است.

جدیدترین ترجمه‌ی شما مجموعه داستان‌های کوتاه  مرگ در سامرا اثر گابریل گارسیا مارکز است، چرا  داستان‌های کوتاه این نویسنده را برگزیدید؟

یکی از هدف‌های من از ترجمه‌ی این اثر نشان دادن اهمیت انکارناپذیر ادبیات پارسی و تأثیر ژرف آن بر ادبیات آمریکای لاتین بوده است. اولین داستان این مجموعه با همین نام خود نمونه‌ی درخشانی از نثر پارسی عصر طلای ادبیات این مرزوبوم است، به‌ویژه پس از شنیدن داستان طوطی و بازرگان که شبی استاد Oscar de la borbolla ، نویسنده‌ی بنام مکزیکی، در کلاس داستان کوتاه ترم دوم نقل کرد و تحسین همگان را برانگیخت. البته گابریل گارسیا مارکز تنها نویسنده‌ی آشنا با ادبیات پارسی نیست، چراکه پیش‌تر در کتاب النا، اثر لوئیس بریتو گارسیا، نویسنده‌ی ونزوئلایی در قید حیات هم با داستان باغ پیر کوهستان، برگرفته از شعر خیام، آشنا شده بودم. به اعتقاد من این دیدگاه قَدَری منبعث از عرفان شرق خود جای تأمل بسیار در ادبیات آمریکای لاتین و نیز  ادبیات کهن کاتالان در اسپانیا دارد. دیدگاهی که شاید در متون سانسکریت و  هندی نیز به خاطر فتوحات مکرر سلاطین ایران موجود باشد.
گابریل گارسیا مارکز

آیا برگردان آثار گابریل گارسیا مارکز از زبان اسپانیایی با سایر زبان‌ها متفاوت است؟ به‌عبارت‌دیگر می‌توان  مارکز را در شمار نویسندگانی دانست که ترجمه‌ی آثارشان از زبان‌اصلی متفاوت با ترجمه‌های دست‌دوم یا سوم، مثل  انگلیسی یا فرانسه، است؟

پرواضح است. به تجربه آموخته‌ام بار معنایی واژگان به تعداد کشورهای اسپانیایی‌زبان متفاوت است. این برای ما که فارسی‌زبانیم کاملاً ملموس است، زیرا پارسی ما با پارسی میانه و دری در تاجیکستان یا افغانستان تفاوت دارد. بدون شک پارسی، همانند دیگر زبان‌های رایج دنیا، ‌زبانی پویا و پذیرای هرگونه تغییر و تحول است. به‌جرئت می‌توانم بگویم در برخی موارد واژگان اسپانیایی مورداستفاده در آمریکای لاتین و اسپانیا معنایی متفاوت از هم دارند و این کار ترجمه را دشوارتر می‌کند، به‌ویژه درک صحیح اصطلاحات در هر زبان. مترجم علاوه بر دانستن زبان اسپانیایی باید کاربرد هر واژه و معنای دقیق آن را در هر بخش از آمریکای لاتین و اسپانیا بداند. لذا مترجم نیازمند فرهنگ‌های متعدد، اعم از واژگان ادبی یا واژگان زبان ‌عامه و طنز و کنایه‌های موجود در آن، است. بنابراین، به نظر من ترجمه‌های دست‌دوم یا سوم با مشکلاتی عدیده مواجه بوده ازنظر ادبی غیرقابل‌اعتماد است.

آیا مارکز در  کتاب مرگ در سامرا نیز همانند بسیاری از آثارش "مرگ" را درون مایه قرار داده است؟

پاسخ مثبت است. "مرگ" در  زمره مقولاتی است که در داستان‌های کوتاه و حتی رمان‌های این نویسنده و سایر نویسندگان جریان ادبی "ال بوم" در آمریکای لاتین که دگرگونی خارق‌العاده‌ای را در آفرینش ادبی قاره پدید آورد از اهمیتی ویژه برخوردار است.

آیا  گابریل گارسیا مارکز در مجموعه داستان‌های کوتاه مرگ در سامرا به توصیف وضعیت سیاسی- اجتماعی کلمبیا پرداخته است؟ آیا می‌توان ادعا کرد همین تکرار دستمایه‌ی سایر داستان‌های نویسنده بوده است؟ تا چه حد این ویژگی در سایر آثار نویسنده مشهود است؟

در جای‌جای این مجموعه می‌توان به ناتوانی بشر در مواجه با مشکلات  سیاسی و اجتماعی، چه در آمریکای لاتین و چه در اسپانیای زمان فرانکو، پی برد. این موضوع بکرات در رمان‌های نویسنده‌ی مذکور نیز قابل‌مشاهده است، از رمان صدسال تنهایی گرفته تا پاییز پدرسالار. به علاوه دهکده‌ی ماکوندو در کلمبیا به شکلی بازتاب جهانی است عاجز از حل مشکلات، چه سیل خانمان‌برانداز (همانند  تک‌گویی ایزابل با دیدن بارش باران در ماکوندو) و چه مشکلات روحی و روانی (همانند رد خون تو بر برف یا وحشت ماه آگوست).

خانم رهبانی، اکنون چه کتاب یا کتاب‌هایی در دست ترجمه دارید و از کدام‌ نویسنده یا نویسندگان؟

به قول فدریکو گارسیا لورکا : این دیگر از اسرار است!
منبع: هنر آنلاین