تبیان، دستیار زندگی

ساده‌گویی کجا، سبک‌گویی کجا؟

پرندآور، شاعر آئینی می‌گوید: گاهی شاعران جوان به دلیل کم‌تجربگی و اینکه خیلی زود پشت تریبون بروند و مطرح شوند به آفت فاش‌گویی و مکشوف‌سرایی دچار می‌شوند.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

ایوب پرندآور

 «شعر هیات»، اگر چه هنوز به گونه‌ای ادبی در دوران معاصر تبدیل نشده، اما میزان فراگیری و تاثیرگذاری آن به حدی رسیده است که در محافل ادبی به طور جدی مورد بررسی و نقد قرار بگیرد؛ بررسی و نقدی درونی که بتواند پله‌های رشد آن را فراهم کند. این جریان شعری که به صورت خودجوش در بین شاعران مذهبی دهه‌های اخیر پدید آمده، نسبتی تنگاتنگ با مراسم و هیئت‌های مذهبی پیدا کرده و از آنجا که خروجی شعری این جریان در این مراسم مورد استفاده قرار می‌گیرد، شکلی کاملاً کاربردی و تاثیرگذار و البته در مواقعی هم به گفته برخی شاعران شکل «مصرفی» پیدا کرده است. اقتضائات این نوع شعر را از «ایوب پرندآور» جویا شدیم. پرندآور خود از شاعرانی است که شعرهایش به کرات در هیئت‌های مذهبی مورد استفاده قرار گرفته و بارها و بارها خوانده شده است. در ادامه اظهارات او خصوص اقتضائات شعر هیئت آمده است:

«شعر هیات جدای از ادبیات آئینی ما نیست؛ این نوع اشعار را می‌توانیم به عنوان زیرشاخه‌ای از ادبیات مذهبی و آئینی حساب کنیم. تنها تفاوتی که بین این نوع شعر با اشعاری که در طول این دهه‌ها به عنوان اشعار آئینی شناخته شدند، وجود دارد این است که در شعر هیات تا حدودی زبان شاعر صریح‌تر و روان‌تر است. یعنی بنا بر مقتضیاتی که در فضای هیات وجود دارد و انواع و اقسام شنوندگانی که این شعر را در هیات‌ها می‌شنوند، از دانش‌آموزان بگیرید تا بزرگسالان، از زنان بگیرید تا مردان که هر یک ممکن است جزو قشر و طبقه‌ای خاص باشند، این شعر را در هیات‌ها می‌شنوند، بنابراین شاعر ناگزیر می‌شود از زبانی برای بیان اندیشه‌اش استفاده کند که ساده و همه‌فهم باشد؛ یا به قولی سلیس و روان باشد.

اتفاقاً یکی از دلایلی که باعث شده به این نوع اشعار ایراد بگیرند به همین موضوع ارتباط دارد و توسط منتقدان این شعرها گفته می‌شود که شاعران این جریان گاه اصطلاحاً از آن طرف بام افتاده‌اند و زبان را آنقدر ساده و دم‌دستی می‌کنند که از معیارهای شعری و ادبی تهی می‌شود و شعریت از دست می‌رود. بر این مبنا، به اعتقاد من شاعران هیات باید راهی میانه را انتخاب کنند و زبانی را انتخاب کنند که در عین حفظ شعریت اثر، روان و سلیس باشد، نه اینکه شعر از یک زبان سبک و دم‌دستی استفاده کند.

البته ساده حرف زدن و ساده شعر گفتن بسیار خوب است و نمونه بسیار عالی آن را در سعدی می‌بینیم؛ معروف است که سعدی سهل و ممتنع شعر گفته است و این باعث شده که شعر سعدی همه‌گیر و ماندگار شود. یعنی همه شعر سعدی را می فهمند و شعر او در دل همه جای گرفته همین سهل و ممتنع بودن اشعارش باعث ماندگاری اشعار او شده است. اما رسیدن به این نقطه کار بسیار سختی است و شاعر باید سیر و سلوکی را پشت سر بگذارد تا بتواند به این بیان حد از سادگی و روانی و در عین حال فخامت و انسجام شعری برسد.

به همین دلیل معتقدم که شاعران جریان شعر هیات نباید این نوع شعر را ساده بینگارند، بلکه باید وسواس بیشتری به خرج دهند. شاعران بزرگ و اساتید بزرگواری که امروز به عنوان اساتید شعر هیات شناخته می‌شوند این سیر و سلوک را طی کرده و سالهای سال است که در این حوزه کار می‌کنند تا بتوانند به این زبان ساده و سلیس دست پیدا کنند. شاعران جوان ما هم باید این نکته را مد نظر داشته باشند که به محض اینکه طبع شعرشان گل کرد، وارد فضای هیات نشوند؛ بلکه باید چندین سال کار کنند و زحمت بکشند به قول قدیمی‌ها دود چراغ بخورند تا به این زبان معیار در شعر هیات دست پیدا کنند.

یکی دیگر از ویژگی‌های موجود در شعر هیات امروز آن است که در راستای هما سادگی، مصائب اهل بیت (ع) و روضه‌ها بسیار فاش و مکشوف ارائه می‌شود؛ در حالی که در لفافه شعر گفتن جزو هنرهای ذاتی ما ایرانی‌ها بوده است. ما در طول تاریخ ادبیات فارسی این غیرمستقیم‌گویی و استفاده از ایهام را می‌بینیم. هر چقدر ما شعر را در لفافه و در پرده بگوییم و اشاراتی در کار باشد، تاثیرگذاری آن شعر و شعریت آن بیشتر خواهد بود. اما گاه دیده می‌شود که شاعران جوان به دلیل کم‌تجربگی و اینکه خیلی زود می‌خواهند پشت تریبون بیایند و مطرح بشوند به این آفت دچار می‌شوند و می‌خواهند کاری کنند که زود شعرشان گل کند و شناخته بشوند. از طرفی هم مداحان از آنها تقاضا و درخواست می‌کنند و همچنین سلیقه‌های هیاتی‌ها هم گاه چنین چیزی را به شاعران تحمیل می‌کند و همه اینها باعث می‌شود که شاعر به سمت شعر مکشوف روی بیاورند که مطمئناً آسیب‌هایی به همراه خواهد داشت.

من فکر می‌کنم یکی از آسیبهای این فضا آن است که به مروز زمان به یک قصاوت قلب منجر می‌شود که ما نمونه آن را بلاتشبیه در شغل قصابی داریم و می‌دانیم که این شغل را گاه مکروه دانسته‌اند. یعنی آن ارتباط زیاد با این موضوعات رقت قلب را از بین می‌برد و قصاوت به بار می‌آورد. من فکر می‌کنم اگر بخواهیم در شعرها و هیاتهایمان به نحو افراطی از روضه‌های مکشوف و فاش صحبت کنیم شاید نتیجه‌اش همان قصاوت قلبی باشد که روایات ما به طور غیرمستقیم آن را مکروه دانسته‌اند. شاید این هم در نتیجه بی‌تجربگی شاعران جوان ما باشد. در حالی که یک شاعر باتجربه تلاش می‌کند با استفاده از آرایه‌های ادبی و صنایع بدیعی و بلاغی، حقایق را در پرده و در لفافه بگوید و از این طریق تاثیر بیشتر و بهتری بر مخاطب داشته باشد.

همه این موارد ممکن است منجر به تنزل دادن ذائقه و سلیقه مخاطب شود، در حالی که شاعر خوب باید بتواند با شعرش سلیقه مردم و مخاطبان را بالا ببرد و بهتر کند. نه تنها ذائقه و سلیقه، بلکه حتی شاعر باید بتواند معرفت مخاطب را هم با شعرش بالا ببرد. وظیفه ما رشد آگاهی و ذهن مخاطب است و امیدوارم همه ما بتوانیم در این راه موفق باشیم.»

منبع: مهر