تبیان، دستیار زندگی

تلفیق استواری زبان با عمق عاطفه

حسین‌نیا در یادداشتی درباره شعر یزدانی در اولین کتابش می‌نویسد: در «حاشا» گاه شاعر آنقدر با مخاطب صمیمی است که انگار با رفیقی گپ می‌زند. می‌توان گفت ترکیبی اعتدالی در اشعار یزدانی وجود دارد.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

حاشا ، رضا یزدانی

 «حاشا»، اثر رضا یزدانی، شاعر جوان است که امسال همزمان با نمایشگاه کتاب امسال روانه بازار نشر شد. اگرچه «حاشا» اولین تجربه یزدانی است، اما قوت برخی از سروده‌های او در این مجموعه، نظر برخی از کارشناسان را جلب کرده است. لیلا حسین‌نیا، از شاعران جوان کشور، در یادداشتی به ویژگی‌های مجموعه یزدانی پرداخته و نوشته است:

کتاب «حاشا» سروده رضا یزدانی از شاعران جوان و بااستعداد روزگار ماست. آنچه در دیدار نخست با این کتاب توجه مخاطب را جلب می‌کند، ارتباط پرمفهوم روی جلد با نام کتاب است. برگ‌هایی که با چسب کاغذی به شاخه‌ها چسبیده‌اند و این حکایت از «حاشا» کردن یک برگریزان دارد.

مجموعه «حاشا» تلفیقی از قالب‌های نیمایی و کلاسیک است. حسن بزرگ این کتاب شناساندن شاعری است که علاوه بر توانایی در شعر کلاسیک، قالب نیمایی را خوب می‌شناسد و به‌جا از آن بهره می‌برد. در حقیقت یزدانی- برخلاف خیل کثیر نیمایی و سپیدسرایان روزگار ما- از سر ناتوانی در فنون ردیف و قافیه به نیمایی پناه نبرده‌ است؛ بلکه او ظرفیت شعر نیمایی را درک کرده و از این بستر برای خلق لحظات شاعرانه با عاطفه‌ای عمیق و زبانی قدرتمند سود برده‌ است.

بحران زبان در شاعران هم‌نسل یزدانی را می‌توان در انبوه شعرهای اینستاگرامی و تلگرامی دید. زبان شعر اغلب شاعران نسل جوان ما سست و شکننده و مملو از ایرادات دستوری و بلاغی است. گویی شاعران جوان تفاوت زبان صمیمی و زبان سست را نمی‌دانند، اما این اتفاق در شعر یزدانی نمی‌افتد. در «حاشا» گاه شاعر آنقدر با مخاطب صمیمی است که انگار با رفیقی گپ می‌زند. می‌توان گفت ترکیبی اعتدالی در اشعار یزدانی وجود دارد. او سخن تازه می‌گوید اما زبانش سست و شکننده نیست. این ویژگی هم در اشعار کلاسیک او قابل بررسی است، مانند این بیت:

«ناگهان دیدم که پایم آن‌سوی آفاق بود
جایتان خالی! جهان سرشار از اشراق بود»

(صفحه 57)

و هم در اشعار نیمایی‌اش:

«به گریه گفتمش
از لحظه فراق هنوز
از این گلوی پر از بغض
نرفته آب خوشی پایین
و این نگاه پر از اشک
ندیده خواب خوشی شیرین
ولی تو هنوزدر پی رنگی
هنوز شوخی و شنگی»

(صفحه 23)

یک‌بار دیگر بند بالا را بخوانید و توجه کنید که «قافیه زنگ مطلب است»، این را نیما گفته و اخوان – آن شاگرد صدیق نیما- با استفاده از ظرفیت‌ آهنگین قافیه به توازنی موسیقایی در شعر رسیده‌است. در نیمایی‌های «حاشا» این استفاده از قافیه را می‌بینیم، استفاده‌ای که بعد موسیقایی شعر را غنی می‌کند.

از خصلت‌های زبانی مهم که در شعر روزگار ما فراموش شده‌است- شاید هم فراموش نشده یا چون هنرمندی بسیار می‌طلبد، مغفول مانده-  توجه به دایره تألیف الفاظ و قواعد هم‌نشینی زبان است. به بیت زیر توجه کنیم:

«به سبزوار درخت رفتم سلام کردم به جان به کف‌ها
کفن به تن آمدند گل‌ها، کفن به تن مثل سربه‌داران»

(صفحه 45)

شاعر می‌خواهد به قافیه «سربه‌‌دار» برسد اما بی‌مقدمه این‌کار را نمی‌کند. کلماتی مثل «سبزوار» می‌تواند تداعی‌کننده واقعه سربه‌داران باشد. همچنین پیوند بین سبزی، درخت و بهار در خدمت روند کلی شعر است؛ بنابراین در این بیت شاعر هم به رابطه عمودی شعر-که در وصف بهار است- اندیشیده و هم به روند افقی شعر و هم‌نشینی کلمات.

نکته مهم صورخیال در «حاشا» صدق تجربه عاطفی است. صور خیالی که از تجربه شخصی شاعر نشات گرفته باشد شعر را حقیقت می‌بخشد و مخاطب آن را با تمام وجود می‌پذیرد و باور می‌کند. اغلب تصاویر ساخته شده‌ در «حاشا» برآمده از تجربه عاطفی و نگاه به‌خصوص شاعر است. اما نمونه بارز این شخصی‌سازی عواطف در شعر «دوشنبه» دیده می‌شود. تصویرهایی که در «حاشا» ساخته شده نگاهی معاصر به عواطفی جهان‌شمول دارد. این که شاعری از پاییز سخن بگوید هیچ تازگی ندارد اما تشبیه پاییز به دانش‌آموزی که بعد امتحانی «طاقت‌سوز و داغ» کتاب‌هایش را پاره می‌کند یک تصویر جدید و معاصر است. یزدانی با چنین تلفیق‌هایی توانسته تصاویر جدیدی را وارد عالم شعر کند:

«شبیه دانش‌آموزی‌ است
که بعد از امتحانی داغ و طاقت‌سوز
تمام برگ‌های دفترش را پاره‌پاره می‌کند
درخت سرخوش پاییز»

(صفحه 22)

اما از همه لحظات عاشقانه «حاشا» که بگذریم، تارهای طلایی فلسفه، هنرمندانه لابلای سطرهای نیمایی تنیده‌ شده‌ است. شبیه به بند زیر در «حاشا» زیاد دیده‌ می‌شود:

«آدمی به غیر اشک و آه چیست؟
آدمی به جز نگاه چیست؟»

(صفحه 33)

 در کنار دقیقه‌های فلسفی، اندیشه اجتماعی نیز به عنوان یکی از عوامل اصلی شعر نیمایی در این مجموعه حضور دارد. یزدانی در نیمایی‌ها نماینده تمام و کمال شعر جوانی است که از اندیشه لبریز است:

«تو هم توقع بیهوده‌ داری ای شاعر!
از آدم این عصر؛
از آدم برفی»

(صفحه 35)

یا در بند زیر:

«حیرت‌آور است، نیست؟
این که این همه شهید
بر سر تمام کوچه‌های شهر ایستاده‌اند
تا نشانی مسیر خانه‌های ما شوند
این که این همه شهید رفته‌اند
تا بهانه ترانه‌های ما شوند»

(صفحه 39)

یکی از برجسته‌ترین اشعار نیمایی و اجتماعی «حاشا» شعری است برای امام موسی صدر با ساختاری پخته و پایان‌بندی کامل. این شعر را هم می‌توان نماینده نگاه اجتماعی شاعر دانست و هم نشان‌دهنده قدرت تصویرسازی او:

«لیک تا همیشه و هنوز
آتش تمامی قیام‌ها
آب می‌خورد
از همان دو چشم آبی‌اش
از همان نگاه انقلابی‌اش»

(صفحه 42)

می‌بینیم که برای «از زمان» و «در زمان» سخن گفتن هیچ نیاز نیست که از عاطفه و زیبایی دور باشیم. شاعر توانا می‌تواند زبان زمانه خود باشد و هیچ از زیبایی نکاهد. یزدانی با مجموعه نوآور و ناب «حاشا» خصوصاً با نیمایی‌های کامل و بی‌‌نقص؛ بشارت‌دهنده روزهای خوب شعر جوان فارسی است.

منبع: تسنیم