تبیان، دستیار زندگی

نامه‌هایی که بعد از نیم قرن دردسرساز شد

حجت میانجی در یادداشتی نگاهی به داستان بلند «دار واش»، اثر سپیده زمانی پرداخته است.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :


دارِ واش

 داستان بلند «دار واش» طی ماه‌­های اخیر توسط نشر داستان، در 120 صفحه از سپیده زمانی منتشر شده است.

«دارِ واش» از دختر جوانى به نام شمسیه می­‌گوید كه با خانواده‌­اش، به‌­دلیل فعالیت­‌هاى سیاسى پدر، از تبریز به شمال ایران تبعید شده و در روستایى در اطراف سارى ساكن مى‌­شوند. ماجرای داستان مقارن با دوره ملوک‌­الطوایفی است. زمانى كه در مناطق مختلف ایران، زندگی رعیت، تابع نوسانات احساس طبقاتی، دست­خوش تغییر دائمى بوده است.

شمسیه دختری است باسواد و شجاع که باور دارد براى بهبود وضع مردم جامعه باید امر سوادآموزى و آموزش و پرورش كودكان جدى گرفته شود. بنابراین تصمیم به تاسیس مدرسه­‌اى در روستا مى­‌گیرد. او در مسیر این تصمیم با ارباب روستا و خانواده­اش­ آشنا مى‌­شود. با مردم روستا معاشرت مى­‌كند و با استمرار رفت و آمدهایش به عمارت ارباب، براى كسب اجازه و دریافت كمك مالى، با رافاییل (مباشر گرجى­تبار ارباب) آشنا می‌شود. چندى بعد این ­دو عاشق یكدیگر شده و نامه‌­هاى عاشقانه و هدایایى با هم رد و بدل مى‌­كنند. نامه‌هایى كه نیم ­قرن بعد، در ­سوى دیگر این كره خاكى، زندگى زن جوانى به نام مهتاب را دست­خوش تغییر مى­‌نمایند.

مهتاب یک عصر زمستانى، بر حسب اتفاق، صندوقچه‌­اى حاوى نامه‌­هاى عاشقانه و هدایایى را مى‌­یابد كه مادرش سال­‌ها قبل با خود از ایران آورده. در نامه‌­ها دو عاشق از عشق، و در میان راز و نیاز عاشقانه‌­شان از ساخت مدرسه براى كودكان روستایى سخن می­‌گویند. از طرفی دیگر خود مهتاب هم درگیر عشقی است که فرجامش به قصه این نامه‌­ها گره می‌­خورد.

موضوع مهاجرت که در دنیای امروز مولفه‌­های مختص به خود را یدک می‌کشد، در رمان حضوری ناگزیر دارد و از هر دو حیث، چه آن­که مهاجرت خودخواسته یا آن­که به جبر بر انسان تحمیل شده باشد، در این رمان به آن پرداخته شده. اما در كنار این دو گونه از مهاجرت، كتاب به هجرت و حركت سومى نیز مى­‌پردازد كه همانا هجرت انسان در درون خویشتن است.

این كتاب با آیه­‌اى از عهد عتیق (خروج ١٥:٢٦) آغاز می‌­شود: خداوند فرمود هرآینه اگر قول یهوه، خدای خود را بشنوی، و آن‌چه را در نظر او راست است به‌­جا آوری، و احکام او را بشنوی، و تمامی فرایض او را نگاه داری، همانا هیچ یک از همه‌ مرض‌هایی را که بر مصریان آورده‌ام بر تو نیاورم، زیرا که من یهوه، شفادهنده‌ تو هستم.

در این آیه بر درست­كارى (شرط رستگارى) تاكید شده و این مشروط بودن تداعى‌­كننده چرخه تداوم است. شاید چیزى شبیه تداوم آن­چه مهتاب در رویایش دیده اما مشروط. آیا آن­چه مهتاب در رویایش دیده نیز مشروط است؟ آیا براى مهتاب گریزى از طلسمى كه بر او گذاشته‌­اند وجود دارد.

همچنین در زبان عبرى شفادهنده مترادف رافاییل معنى شده؛ شخصیتى كه در رمان بدون حضور او شناخت شمسیه (شخصیت اصلى رمان) غیرممكن است. دیدگاه روحانی تلفیق شده با باورهاى اساطیرى حاکم بر رمان، مبین این­ مفهوم است که شخصیت­‌ها در پس­زمینه زندگی خود با عقاید روحانى و باور به نمادها به مصاف زندگی می‌­روند تا با بازتاب هرآن­چه بر آن­ها می‌­گذرد در این وادی به قضاوت نشسته شوند. توجه به نمادها و نشانه­‌ها كه در سراسر كتاب از آن بهره گرفته شده مى­‌تواند باب داستانى دیگر، پنهان در لابه‌­لای سطور كتاب، بر خواننده بگشاید.

پرداختن به آداب و مفاهیم فولكوریک، یكى دیگر از مولفه‌­هایی است كه بدان توجه شده. تركیب آداب قومى و رفتارهاى فولک كه در جاى جاى ایران بخش بزرگى از رفتارها را متاثر مى­‌سازد در رمان كاركرد قابل توجهى دارد.

نام این كتاب (دارِ واش) در گویش مازندرانى به معنى گیاهان سبزی است كه بر روى درختان مى­‌رویند و نیز به معنى علف­‌هاى هرزی است كه در اطراف درختان مى­‌رویند.

از مولفه‌­های ممتاز این ­کتاب می‌­توان به توصیفات بسیار دقیق صحنه­‌ها، حوادث و روابط انسانی اشاره کرد. بر همین مبنا شکل روایی این رمان را بیش­تر باید توصیف­‌گر دانست تا بیانی. و البته تمام رمان از زاویه دید دانای کل روایت شده است.­ 

منبع: ایبنا /حجت میانجی